هفت ماه شد ماهرروز شاکرتر از روزهای گذشته
مامان جون این روزا روزای سردیه همش برف همش سرما من وتو با هم تو خونه حبس شدیم حتی چند هفته ای میشه که خونه بابابزرگت نرفتیم انشاله هوا گرم میشه از خونه بزنیم بیرون
بالاخره هوا گرم شد............باهم رفتیم خونه بابا بزرگت.هوا حسابی گرم بود پیش از ظهر با منو تو بابا رفتیم بیرون وتو برفا کلی عکس گرفتیم
اینم عکس ناناز تو بابای
عزیز مامان اواسط شش ماهت بود که اولین دندونت بیرون زد اینجاهم دختر خوبی بودی اصلا اذیت نشدی نه تب نه اسهال، فقط وقتی دندونت زد بیرون دیدم دهنت خونیه به دهنت نگاه کردم دیدم دندونت نیش زده دندون بعدیات هم بدون گریه زاری پشت سرهم اومدن بیرون تا اخر هفت ماهگیت ههمه 6 دندونت خودشونو نشون دادن
مبارکه عزیزم
اینم عکسی از دندونای موش موشیت
بزار از غذا خوردنتم بگم که مامانی کیف میکنه بهت غذا بده از بس قشنگو بامزه میخوری قربون دختر غذا خورم بشم، وقتی سیر میشی باز دهنتو باز میکنی قاشقو که میزارم تو دهنت باهاش بازی میکنی وبا دندونات نگهش میداری
قربون شیرین کاریات
اینم عکسی از غذا خوردنت وبازی کردنت
فدای دختر نازم